حال من خوب است اما تو باور نکن...بگو خب
اینجا اونقدر سوت و کور شده که باز یا بسته بودن نظرات هیچ فرقی نداره
اونقد خلوته که رفتن و موندنم رو کسی نمیفهمه
چقد بده آدم تو زندگی به یه همچین جایی برسه حتی تو نوشتن .
- ۹۵/۱۱/۰۲
اینجا اونقدر سوت و کور شده که باز یا بسته بودن نظرات هیچ فرقی نداره
اونقد خلوته که رفتن و موندنم رو کسی نمیفهمه
چقد بده آدم تو زندگی به یه همچین جایی برسه حتی تو نوشتن .
سلااااام نازی جان :)
فکر میکردم دیگه نمیای اینجا ...خیلی ذوق زده شدم وقتی دیدم برام کامنت گذاشتی :))
کاش آدرس وبتو برام میذاشتی
ممنونم بابت تبریکت عزیزم :)))
خاطراتم رو حذف کردم چون یادآوری بعضی چیزا برام سخت بود و تا مدتها اذیتم میکرد:(
ممنون گندم جان :))
منم تا مدتها ازش میترسیدم :))
اصلا ذوق مرگ شدم وقتی کامنتت رو دیدم گندمی:))))
ممنون عزیزم
تو لطف داری ، مرسی از مهربونیت :))
قربونت برم عزیزم مهربونی از خودته خانومی:)))
ممنونم که بهم سر میزنی و باهام حرف میزنی :))
آره نوشتنشون حالم رو بد میکرد ....
منم اولین باری که وب درست کردم بخاطر یه دوست وبلاگی بود که همیشه بهش سرمیزدم براش نظر میذاشتم اونم همیشه بهم میگفت لبخند یه وب بزن دیگه خخخخ
حالا منم به تو میگم یه وب بزن خب :)))
نامزدیت مبارک باشه انشاا... همیشه در کنار هم شاد و خوشبخت باشین :-*
من می خونمت نرو :D
خاطراتت رو هم دوست داشتم حیف ادامه ندادی