تسلیت

هنوز کفن مسافران حادثه قطار خشک نشده 

و امروز هم پلاسکو ...



+ زمین به خون مردمان شده تشنه 

کی از سفر میرسی آقا؟

۲ موافق ۰ مخالف

61...

27 دی ماه 1395 ، به قول دوست جان : بالاخره بازنشسته شدم :)


+ وقتی از قبولیت بیشتر از خودت ذوق زده میشه :)

+ وقتی 14000 تا صلوات نذر کردی واسه قبولی :)


۴ موافق ۰ مخالف

59 ...

این روزها ...

حال حوصله ام رو به راه نیست.


۴ موافق ۰ مخالف

بدون شرح نوشت یک لبخند ترم آخری

فردا سه تا امتحان داشته باشی و باز فرداش هم امتحان داشته باشی

خودت هم ترم آخری باشی :(

۲ موافق ۰ مخالف

54... حس من به وبلاگم

حس من به وبلاگم وقتی به سرم میزنه حذفش کنم؛

حس مادریه که دلش نمیاد بچه اش رو سر راه بذاره و بره تو افق محو بشه!

۳ موافق ۰ مخالف

دختر بابا

شاید امسال آخرین زمستونی باشه که به عنوان دختر بابا تو خونه پدرم هستم ...

اگه برم خونه خودم دلم برای بابام تنگ میشه ...

۵ موافق ۰ مخالف

دارا که باشی ...

بچه تر که بودم اگه می پرسیدن "علم بهتره یا ثروت"؟!

زود میگفتم " علم بهتره "

بعد ها که بزرگتر شدم؛ اگه باز این جمله رو کسی می پرسید میگفتم" علم در کنار ثروت بهتره"

حالا که بزرگترتر شدم و یکم زندگی اون روی ناپیداش رو به روم آورده

دارم فکر میکنم اگه آدم ثروت داشته باشه؛

میتونه صاحب علم بشه،

میتونه هر روز لباسای رنگی رنگی بپوشه

و وقتی از کنار دخترک بی فرهنگ فامیل دور رد میشه مورد تمسخر قرار نگیره،

میتونه دو جفت کفش داشته باشه تا کفش دانشگاه و مهمونیش یکی نباشه،

که تو خونه به خاطر نداشته هاش زبونش تلخ باز نشه به گله ،

تا چشمش نیفته به چشمای پر از شرم پـــــــــــــــدر ... .


+ بعدا نوشت: نوشته ی من معنیش این نیست که من مخالف علم ، لطفا بد برداشت نشه!


۲ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

حال بد بدر

+ وقتی سر جلسه امتحان میفهمی امتحانت تشریحیه ...

+ وقتی برخلاف سال های دیگه کارت آزمون رو اجبار میکنن؛

اونم وقتی که تو برای اولین بار شهریه نریختی :(

+ وقتی حواسش بهت هست و همش زنگ میزنه تا بدونه امتحانت چطور بود ...

+ وقتی شنیدن صداش حالتو خوب میکنه و بهت انرژی میده :)

امروزم با همه سختی هاش تموم شد ، خدایا شکرت :))

۴ موافق ۰ مخالف

لحظه ها عریانند ...

امروز بی خیال همه ی غصه های الکی دنیا 

و بی خیال اینکه هیجدهم سه تا امتحان دارم

و بی خیال اینکه امروز سر جلسه فهمیدم امتحانم تشریحی بوده ،

 داشتم تو اینترنت دنبال دسته گل عروس میگشتم :))

بااینکه هنوز چندین ماه تا عروسیمون فاصله هست اما از الان برای این چیزا ذوق دارم :))


+ یاد این شعر سهراب افتادم که میگه :

 " لحظه ها عریانند؛ به تن لحظه ی خود جامه اندوه مپوشان هرگز "


+ کپی شده از وبلاگ قبلی :)

۰ نظر ۱ موافق ۰ مخالف

ماجراهای من و دوستام

همه چی داره آروم و نرمال پیش میره ؛

به جز دل نا آروم من که با هر تپشی بر بی قراریش افزوده میشه...


دیشب دوستم پیام فرستاده که کتاب برای امتحانمون که فردا باشه، پیدا نکرده؛

منم از صفحات کتاب عکس گرفتم براش فرستادم.

 داداشی میگه قدیما همه با نور شمع درس میخوندن الان اینا با عکس کتاب درس میخونن :))

۳ موافق ۰ مخالف
درباره من
آیا تو چنان که می نمایی هستی؟؟؟!



پیام های کوتاه
طراحی شده توسط رضا