پائولو کوئیلو میگه:
ما آدما دو تا سبد با خودمون داریم. یکی جلومون آویزونه، یکی رو پشتمون آویزون کردیم.
نکات مثبت و خوبی هامون رو میندازیم تو سبد جلویی، عیب هامون رو تو سبد پشتی.
وقتی توی مسیر داریم راه میریم، فقط خوبیهای خودمون رو میبینیم و عیبهای نفر جلویی!
و هرگز عیب های خودمون رو نمیبینیم!
+ وقتی آدما عقلشون تو چشمشون جا بشه یادشون میره یکم شعور چاشنی رفتارشون کنن
وقتی آدما عقلشون تو چشمشون جا بشه عیبای خودشون یادشون میره و یادشون میره که بی نقص فقط خداست و همه رو خدا آفریده ، یادشون میره که خدا زیباست و زیبا پسند و کسی رو زشت نیافریده و اونیکه به چشمشون نازیباست شاید پشت این چهره نه چندان دلربا قلب زیبایی باشه که ناخواسته با زشتی رفتار ما ترک برداره
وقتی آدما عقلشون تو چشمشون جا بشه یادشون میره اونیکه برای ما نازیباست عیب از اون نیست عیب از دیده ماست که نمیتونیم زیبایی های وجود یه انسان رو ببینیم و درک کنیم و هرکسی قادر به دیدن همه زیبایی ها نیست
خلاصه اینکه وقتی آدما عقلشون تو چشمشون جا بشه فکر میکنن خودشون شیرین ترین آدم روی زمین هستن و نمیدونن که از شیرینی زیاد هم مرض حاصل میشه !
دفتر خونه تکونی که بسته بشه نوشتن جزوه هامو شروع میکنم
جزوه ها که تموم بشه معنویجاتمو تموم میکنم و استارت پروژه نویسی رو میزنم
بعدشم نی نی دخترعموم به دنیا میاد که من خودمو به جای خاله ی نداشته اش جا زدم
و امتحانات من شروع میشه و بعد امتحانات هم ادامه پروژه نویسی
خلاصه که شب دراز است و قلندر بیدار :))))))
+ بعد چالش بلاگفان و تهیه یه عکس دسته جمعی از نی نی گی های بلاگرهای عزیزکه نتیجه اش شده این. حالا نوبت طلوع من هست با موضوع تهیه کلکسیونی از جانماز های وبلاگی:)
ریا نباشه اینم جانمازه منه :کلیک
داداشی 100 تومن زده به حساب یه بنده خدایی ، بعد دوتا پنجاهی ازش گرفته
اونوقت شماره حساب و شماره پلاک و اسم صاحب حساب رو برداشته
که نکنه پنجاه تومنی ها تقلبی باشن یه وقت :/
هروقت هم باهاش حرف میزنی میگه با دانشجوی حقوق بحث نکن :/
حتی اینجا هم راحت نیستم بعضی چیزا رو بنویسم
بده آدم با خودشم رودربایستی داشته باشه یا بیش از حد محافظه کار باشه
یا حتی به این فکر کنه که نوشتن یه چیزایی خیانت محسوب میشه
واسه همینه که نمیتونم یه جا بند بشم و راحت بنویسم
تا امروز بااینجا چهارتا وب داشتم نه میتونستم از بلاگفا دل بکنم نه از بیان
اما بالاخره دل کندم و اینجا رو واسه نوشتن انتخاب کردم
اینجایی که همه غرغرها و دلتنگی و اشک ها و خنده هامو تو دلش جا داده
و دل کندن ازش سخته
دل کردن از دوستایی مثل شما سخته
اینجا شده دلخوشی من تو روزای سختی و تنهایی
خداجون این دلخوشی رو از لبخندت نگیر
اونایی که بلد نیستن سر هر چیزی غر بزنن و اعصاب خودشون و دورو بریاشون و حتی خواننده های وبلاگشون رو خورد بکنن ، آدمای خوشبختی هستن که اگه ساعتها و ساعتها بشینی پای حرفاشون نه تنها خسته نمیشی بلکه شور و نشاط زندگی کردن تو رگ هات جاری میشه و احساس شادمانی میکنی و واسه پوستت هم خوبه
غر نزدن خیلی چیز خوبیه، پس درنتیجه نباید غر را زد
الان من چرا این حرفا رو زدم؟
چون غرغردونیم پر شده بود ولی دیدین که غر نزدم ، پس من آدم خوشبختی هستم
خداروشکر کنفرانس خوبی بود
فقط سه نفر اومده بودن کلاس که با استاد گرامی چهار نفر میشدیم
کلاس جالبی بود :)))