به دکتر گفتم داروهایــــــم را میخورم؛ امــــــا تأثیری ندارد.
دکتر پاسخ داد: آیا داروهایت را سر وقت میخوری؟
و من تازه متوجه شدم که چرا نمـــــــــازهایــم تأثیــــــری ندارد!!
به دکتر گفتم داروهایــــــم را میخورم؛ امــــــا تأثیری ندارد.
دکتر پاسخ داد: آیا داروهایت را سر وقت میخوری؟
و من تازه متوجه شدم که چرا نمـــــــــازهایــم تأثیــــــری ندارد!!
خدایـــا...
خرابت میشـــــوم...
مرا هرگونه میخواهی
از نــــــو بساز...
همیشــــــه ...
پــــر از مهربانی میمانـــــم،
حتی اگر هیچکس
قــــدر مهربانیـــــــم را نداند.
مـــــن خدایــــی دارم
که به جــای همـــــه برایــــــم جبــــــران میکنـــــد.
به خـــدا گفتم!
چرا مرا از خاک آفریدی؟
چرا از آتش نیستم !؟
تا هرکه قصد داشت بامن بازی کند، او را بسوزانم !
خدا گفت: تو را از خاک آفریدم، تا بسازی ! . . . نه بسوزانی !
تو را از خاک، از عنصری برتر ساختم، تا با آب گـِل شوی و زندگی ببخشی . . .
از خاک آفریدم تا اگر آتشت زنند ! . . . بازهم زندگی کنی و پخته تر شوی . . .
باخاک ساختمت تا همراه باد برقصی . . .
تا اگر هزار بار تو را بازی دادند، تو برخیزی ! . . . سر برآوری ! . . .
در قلبت دانه عشق بکاری ! . . .
و رشد دهی و از میوه شیرینش زندگی را دگرگون سازی ! . . .
پس به خاک بودنت ببال . . .
... بهت اعتماد دارم که الان کنارتم، به دوست داشتنت اطمینان دارم ولی زندگیمون رو میسپارم به بخدا و اعتمادم رو به پات میریزم و به خدا توکل می کنم و اونقدر به مردونگیت اطمینان دارم که مطمئنم بهم حتی تو فکرت هم خیانت نمیکنی؛ ولی اگه خدای نکرده یه روز همچین اتفاقی افتاد شرمندگیش پای خودت... .
اینا حرفایی بود که اونشب بهش زدم و به خودم قول دادم بهش تهمت نزنم و از خودم دورش نکنم.
+ ترجیح میدم اونقدر خوب بودن رو تمرین کنم که اگه یه روز کسی در حقم بدی کرد جوابش رو با خوبی بدم و اونقدر خوب باشم که اگه پیشش هم نبودم از یادش نرم.