مثل وقتایی که تنبلی خلاقیت میاره
بی پولی هم خیلی چیزا یادت میده
مثلا اینکه چطور با سیلی صورتت رو سرخ نگه داری و سر چله زمستون با مانتو تابستونی سر کنی و
یا اینکه چطور به بهونه های مختلف همش تو خونه پدرت کنگر بخوری و لنگر بندازی و بدون اینکه بذاری بو ببرند که هیچی تو خونه نداری...
یا اینکه مثلا چطور با 700 تومن ماهیانه که 200 تومنش برا اجاره و 500تومنش هم میره برا وام سر کنی و جیکت درنیاد
حالا بماند پوشک و شیرخشک بچه ...
چطور دلت رو با وعده وعیدهای سرکاری سرکاررفتن خوش کنی و حتی واسه درآمد کار نداشته ات نقشه ها بکشی...
.
.
.
یکی میگفت: تا چند سال آینده دیگه خبری از فقر و فقیر نیست؛
چون فقیر میمیره و فقر هم از بین میره.
به همین راحتی!!!
این دغل دوستان که میبینی
مگسانند دور شیرینی
تا حطامی که هست مینوشند
همچو زنبور بر تو میجوشند
باز وقتی که ده خراب شود
کیسه چون کاسهٔ رباب شود
ترک صحبت کنند و دلداری
معرفت خود نبود پنداری
بار دیگر که بخت باز آید
کامرانی ز در فراز آید
دوغبایی بپز که از چپ و راست
در وی افتند چون مگس در ماست
راست خواهی سگان بازارند
کاستخوان از تو دوستر دارند
دلگیرم از همه کسانی که پا کردن تو کفشم ....
بیزارم از همه اونایی که لبخند های به ظاهر دلسوزانه شون بوی تعفن و دورویی داره ...
+ عنوان از حافظ
به قول گندم بانو دردم از یار است و درمان نیز هم ...
دیگه تصمیم گرفتم ریز و درشت مسائل زندگیمو نه تنها پیش هیچ بنی بشری نگم؛
بلکه اینجا هم ننویسم، باشد که سر حرفم بمونم.
اگه یه روز واسطه ازدواج دونفر شدین
سعی کنین دیگه پاتون رو از زندگیشون بکشین بیرون و بین دوتا خانواده قرار نگیرین، مرسی.